شاگردانی که معتقد بودند عیسی، مسیح موعود بود، گمان بردند که زمان شورش فرا رسیده است. ولی برای یک سال و نیم، عیسی چیزی در این مورد به ایشان گوشزد نکرده بود.
موعظه شماره ۳: ملکوت جدید
مجموعه موعظههای عیسی بر فراز کوه
لوقا باب ۶ آیه ۲: «و در آن روزها بر فراز کوه برآمد تا عبادت کند وآن شب را در عبادت خدا به صبح آورد.»
حدوداً سال ۲۹ پس از میلاد و اواخر تابستان بود. به مدت یک سال و نیم، مسیح برای موعظه کردن در حال سفر به هر سو بود. اکنون او بر فراز کوه در آرامش و سکوت بسر می برد؛ هوا خنک و مرطوب بود. عیسی تمام شب را به دعا پرداخته بود. چرا او این زمان طولانی را به دعا اختصاص داده بود؟ عیسی داشت کاملاً متفاوت عمل میکرد. عیسی از سوی خدا دستور میگرفت. آیا تاکنون این کار را کردهاید؟ آیا تاکنون از خدا راهنمایی خواستهاید؟ آیا دعای شما نوعی تعامل و ارتباط است یا صرفاً یک وظیفه است؟ اگر دعاهایتان به نظر، مانند یک وظیفه است، برای عوض کردن شرایط چه کار باید انجام دهید؟ عیسی قرار بود کارهای بزرگی را انجام بدهد برای همین از خدا دستور و راهنمایی میگرفت.
شاگردان عیسی در این یک سال و نیم ارتباط کمی با او داشتند، فقط موعظههای او را شنیده و در نتیجه تحت تأثیر قرار گرفته بودند. آنها این معلم جدید را دوست داشتند و سعی میکردند آموزههای او را در زندگی خود بکار برند. اما عیسی قرار نبود آنها را برای انجام کاری خاص فرا بخواند. آنها بطور مداوم با عیسی در سفر بودند و در کنار وی کار می کردند.
لوقا باب ۶ آیات ۱۳ الی ۱۶: «و چون روز شد، شاگردان خود را پیش طلبیده دوازده نفر از ایشان را انتخاب کرده، ایشان را نیز رسول خواند. یعنی شمعون که او را پطرس نیز نام نهاد و برادرش اندریاس، یعقوب و یوحنا، فیلپّس و برتولما، متّی و توما، یعقوب ابن حَلْفی و شمعون معروف به غیورْ. یهودا برادر یعقوب و یهودای اسخریوطی که تسلیم کننده وی بود.»
شاگردان مسیح هیجان بسیاری داشتند و در همان دوران، رومیان نیز اسرائیل را به تصرف خود در آورده بودند. سزار آگوستوس تلاش می کرد قلمرو رومیان را با انتشار فرهنگ یونانی متحد سازد[۱]. معابد بت پرستی در کل کشور برپا شده بودند. بازیهای یونانی همراه با رقبای برهنه به اورشلیم میآمدند؛ و رومیها بر یهودیان مذهبی که علیه چنین چیزهایی میشوریدند ستم روا داشته و به همین دلیل بسیاری از آنها کشته شدند. پروژههای ساختمانی چند برابر شده و مالیاتها افزایش یافته بود. یهودیان از رومیان تنفر داشتند و به دنبال قهرمانی بودند تا یوغ رومیان را براندازد.
شاگردانی که معتقد بودند عیسی، مسیح موعود بود، گمان بردند که زمان شورش فرا رسیده است. ولی برای یک سال و نیم، عیسی چیزی در این مورد به ایشان گوشزد نکرده بود. شاگردان عیسی در انتظار ملکوت دنیوی بودند. آنها از عیسی انتظار داشتند حمایت روحانیون و عالمان یهودی را برای اثبات دلیل خود جلب نماید اما عیسی چنین کاری را انجام نداد. آنها نمیتوانستند جنبشهای عیسی را درست درک کنند. زیرا عیسی در تلاش نبود تا از هیچ قدرت و یا اقتداری برای برپایی ملکوت دنیوی برای خود استفاده نماید. ولی شاگردان عیسی بی صبرانه انتظار میکشیدند.
مرقس باب ۱ آیات ۱۴ الی ۱۵: و بعد از گرفتاری یحیی، عیسی به جلیل آمده، به بشارت ملکوت خدا موعظه کرده، میگفت، «وقت تمام شد و ملکوت خدا نزدیک است. پس توبه کنید و به انجیل ایمان بیاورید.»
زمانیکه شاگردان این سخنان را شنیدند تصور کردند، «که آن روز بالاخره فرا رسیده است و ملکوت جدید دارد شکل می گیرد.»
عیسی شاگردانش را انتخاب کرد و آنها امیدوار بودند که مقام والایی در ملکوت عیسی به آنها داده خواهند شد.
لوقا باب ۶ آیات ۱۷ الی ۱۹: «و با ایشان به زیر آمده، بر جای هموار بایستاد و جمعی از شاگردان وی و گروهی بسیار از قوم، از تمام یهودیه و اورشلیم و کناره دریای صور و صیدون آمدند تا کلام او را بشنوند و از امراض خود شفا یابند و کسانی که از ارواح پلید معذب بودند، شفا یافتند؛ و تمام آن گروه میخواستند او را لمس کنند زیرا قوّتی از وی صادر شده، همه را سلامتی میبخشید.»
عیسی قدرت بسیار زیادی داشت! او می توانست افرادی را که در جنگ زخمی شده اند شفا بدهد. قطعاً می توانست رومیان را شکست بدهد. بالاخره قهرمانی که انتظارش را می کشیدند آمده بود! زمان آن فرارسیده بود! آنها می خواستند تا عیسی آن را علنی کند. شاید هم عیسی مردم را برای شورش آماده می کرد. مردم در نهایت قدرتمند می شدند؛ فقر به پایان می رسید! آنها می خواستند همانند رومی ها ثروتمند باشند؛ شاید هم بیشتر از آنها! ثروت، ثروت و باز هم ثروت!
ولی عیسی می خواست اصول ملکوت خود و شرایط عضویت در آن را اعلام کند. کنار دریاچه برای این جمعیت انبوه بسیار تنگ بود، پس عیسی آنها را به سرازیری یک کوه هدایت کرد. جمعیت در حین عبور از مسیر تعیین شده بسیار هیجان زده بود. عیسی میخواست چه به آنها بگوید؟ انتظارات مردم از او بسیار بالا بود.
متی باب ۵ آیات ۱ الی ۳: «و گروهی بسیار دیده، بر فراز کوه آمد. و وقتی که او بنشست، شاگردانش نزد او حاضر شدند. آنگاه دهان خود را گشوده، ایشان را تعلیم داد و گفت، خوشابحال مسکینان در روح، زیرا ملکوت آسمان از آن ایشان است.»
خوشابحال مسکینان در روح! زیرا ملکوت آسمان از آن ایشان است. این سخنان از نظر مردم بسیار عجیب بود. عالمان و روحانیون یهودی هرگز اینگونه صحبت نمیکردند. دنیا همیشه اسرائیل را قوم برگزیده خدا میدانستند. روحانیون و عالمان یهودی مکرراً میگفتند که قوم اسرائیل در حضور تمام دنیا مورد احترام قرار خواهد گرفت. اما عیسی چیزی نگفت که غرور مردم را بشکند.
در دوران عیسی، رهبران مذهبی خود را در امور معنوی ثروتمند میپنداشتند. آنها فکر میکردند که بدون ایراد هستند و به چیزی نیاز ندارند؛ آنها بسیار از خود راضی بودند. مغرور هیچ نیازی را احساس نمیکند و راههای ورود حکمت به قلب را میبندد.
مغرور هیچ چیز را یاد نمی گیرد؛ و دلیل روی گرداندن مردم از آموزه های عیسی همین است. حقیقت این بوده است؛ و هم اکنون نیز هست.
شما چطور؟ آیا همه چیز را در مورد مذهب می دانید؟ آیا در حضور خدا کمبودی احساس نمی کنید؟ آیا از نظر خدا خوب هستید؟ آیا از خودتان خوشنودید؟ آیا احساس می کنید برای وارد شدن به ملکوت آسمان آماده اید و حق ورود دارید؟
برخی نزد من میآیند و میگویند: ما نیاز به خواندن چیزی نداریم. همه چیز را می دانم.
واقعاً؟
عیسی گفت: «خوشابحال مسکینان در روح، زیرا ملکوت آسمان از آن ایشان است.»
آنهایی که از نظر خودشان خوب و قابل احترام هستند برکتهای خدا را بواسطه ایمان نمیخواهند، پس آنها را دریافت نمیکنند. آنها فکر میکنند کامل هستند در نتیجه دست خالی میروند.
اما آنهایی که میدانند قادر به نجات خود نیستند و در میان خودشان نمیتوانند کار خوبی انجام بدهند مسکینان در روحند. آنها افراد خوشبخی هستند و جایگاهشان ملکوت آسمانی است.
افرادی که میخواهند گناهانشان بخشوده شود از مغروران نیستند و ابتدا توبه میکنند. اما این توبه از خودشان برنمیآید، بلکه تحت تأثیر روحالقدس گناهکار بودن خودشان را اقرار میکنند و در مییابند که قادر به انجام هیچ کار خوبی به واسطه خودشان نیستند. آنها آگاهند همه کارهایی که انجام دادهاند با خودپسندی و گناه آمیخته بوده است.
امثال سلیمان باب ۲۸ آیه ۱۳: «كه گناه خود را بپوشاند، برخوردار نخواهد شد؛ اما هر كه آن را اعتراف كند و ترك نماید رحمت خواهد یافت.»
«خوشابحال مسکینان در روح، زیرا ملکوت آسمان از آن ایشان است.»
ملکوتی که عیسی در مورد آن صحبت می کند ملکوت آسمانی است. این ملکوت، از نوع دنیوی گذرا نیست. یکی از ویژگیهای این ملکوت این است: مردمان این ملکوت مسکینان در روحند. در این ملکوت، هیچ جایگاهی برای غرور و خودبینی وجود ندارد.
اما حتی در این دوران بسیاری از مردم انتظار ملکوت دنیوی را می کشند که خدا بر پا خواهد نمود. بر حسب گفته آنان، اگر مذهبی بیشترین عضو را داشته باشد پس از برکات خدا برخوردار خواهد بود. چون اعضای بسیاری دارند، مالامال از غرور هستند و احساس می کنند که بی نقص هستند و هیچ کمبودی ندارند. اما در حقیقت، انتظار خدا از ما دقیقاً برعکس این است.
پیش از این شما شاید شنیده باشید که عیسی پیامبر است و به این امر اعتقاد هم دارید. اما اعتقاد واقعی به عیسی به معنی درک پیامی است که خدا به او داد و او آن را با ما در میان گذاشت و همچنین به معنای بکارگیری آن در زندگی ماست.
خدا افراد مغرور، قدرتمند و کسانی که فکر می کنند بی نقص و قابل احترام هستند را نادیده می گیرد.
او کسانی که فکر می کنند برای ورود به بهشت به اندازه کافی خوب هستند را نادیده می گیرد.
او کسانی که در خودشان کمبودی احساس نمی کنند را نادیده می گیرد.
خدا چه کسانی را خواهد پذیرفت؟
عیسی که کل شب را در دعا گذراند و این پیام را از خدا دریافت کرد پاسخ این پرسش را خواهد داد:
«خوشابحال مسکینان در روح، زیرا ملکوت آسمان از آن ایشان است.»
[۱] SDA Commentary Vol 5 p 41